صبح دوشنبه سال 2014 بود. من به‌عنوان یک دوچرخه‌سوار رقابتی و یک ماجراجوی مشتاق، عاشق دوچرخه‌سواری در ساحل غربی بودم؛ روز شنبه مسابقه دوچرخه‌سواری داشتم و یکشنبه نیز یک اسکی‌بازی تفریحی؛ اما دوشنبه متفاوت بود. وقتی بیدار شدم، فهمیدم به‌سختی می‌توانم حرکت کنم. هر دو زانوی من یک‌شبِ از کار افتاده بودند.

همان‌طور که حدس می‌زنید، ناامید و مأیوس شده بودم. بااین‌حال، فیزیوتراپیستَم اطمینان داشت که بهبود می‌یابم و طی دو ماه آینده دوباره می‌توانیم فعالیت‌های خارج از خانه‌ام را از سر بگیرم.

اواخر تابستان به امید یافتن مقداری پیشرفت، سراغ یک فیزیوتراپیست دیگر رفتم. همچنین درعین‌حال با پزشکان ورزشی و متخصصان دیگری نیز تمرین می‌کردم. تا سال بعدش من با تعداد زیادی متخصص و پزشک بالینی کار کرده بودم، تعداد بسیار کمی تشخیص درست دریافت کرده بودم و هیچ‌گونه پیشرفت چشمگیری در عملکرد یا سطح درد خود نمی‌دیدم. همچنین ازنظر روانی نیز آسیب ‌دیده بودم.

تا تابستان 2015 روزهایم بسیار طولانی شده بود، خبری از فعالیت بیرون از خانه نبود و من هنوز داشتم به مدت دو سال با ضعف زانوهایم دست‌وپنجه نرم می‌کردم. راستش را بخواهید، چندین بار تسلیم شده بودم، اما به‌طور موقت.

فیزیوتراپیستی را پیدا کردم که بالا رفتن از پله را به من پیشنهاد داد، من نیز انجام دادم و بعد از مدتی متوجه پیشرفت تدریجی هم ازنظر روحی و هم جسمی در خودم شدم. ابتدا با تعداد کمی پله شروع کردم، سپس تعدادشان را به دو، سه و چهار پله بدون فاصله تغییر دادم. سپس ازخانه بیرون رفته و مسیر Grouse Grind معروف را با درد بسیار طی کردم. (یک مسیر پیاده‌روی 2.9 کیلومتری از دیواره‌ی کوه گراس). سپس دوباره آن را انجام دادم، اما با درد کمتر!

من در حال پیشرفت بودم؛ اما برای ادامه، نیاز به هدفی بزرگ‌تر داشتم که انگیزه‌ای برای جلو رفتن باشد، هدفی جسورانه و قابل‌دسترسی. برای پیدا کردن آن هدف، تنها کافی بود نگاهی به افق ونکوور بیندازم؛ کوه بیکر، نماد شمال غربی اقیانوس آرام که در روز روشن بر افق ونکوور حاکم است.

به 22 ژوئن 2019 برویم. درست ساعت 8 صبح من قله کوه بیکر را فتح کرده و به یک هدف چهارساله تحقق بخشیدم.

در ادامه، به پنج درسی که در زندگی از فعالیت‌های خارج از خانه‌ام آموخته‌ام اشاره خواهم کرد.

  1. اهداف بزرگ داشته باشید

تعیین هدفی بزرگ باعث هدایتم شد و باعث شد انگیزه‌ام را حفظ کنم. به لطف زندگی در ونکوور کانادا، شانس این را داشتم که هرروز با دیدن قله‌ی کوه بیکر در افق یاد هدف اجتناب‌ناپذیر و زیبایم بیافتم. هرروز خود را روی قله‌ی کوه درحالی‌که به هدفم دست‌یافته‌ام تجسم می‌کردم.

2. بیشتر اوقات واقع‌بین باشید

من یک سری اهداف سخت داشتم. ممکن بود هدفی مانند یک ماراتون یا یک دوچرخه‌سواری 200 کیلومتری داشته باشم، ولی تمام این‌ها خیالی بودند. نیاز به هدفی داشتم که درحالی‌که کششی بالا دارد و با تلاش زیاد قابل‌دستیابی است، بتوانم به آن در ذهنم با استدلال فکر کنم. خودم را متقاعد کرده بودم که بالا رفتن از کوه بیکر ادامه‌ی برنامه درمانی بالا رفتن از پله‌هاست که بخشی از درمان فیزیوتراپی‌ام بود. نقاط عطف زندگی‌ام را بر اساس افزایش ارتفاع تنظیم کردم؛ ابتدا از بالا رفتن از پله‌ها، بعدازآن فتح قله‌ی بیکر و سپس به سایر قله‌ها پیشرفت کردم.

3. یک تیم تشکیل دهید.

اکثر افراد می‌دانند که بدون تیم نمی‌توان به یک هدف بزرگ رسید. درسی که یاد گرفتم این بود؛ به‌طورکلی دو نوع تیم وجود دارد: کسانی که برای یک دوره زمانی خاص یا یک چالش نیاز دارید و آن‌هایی که از ابتدا تا انتها همراهتان خواهند بود.

فیزیوتراپیست ها و سایر افراد متخصص، به من کمک کردند تا با استراتژی بر درد زانویم غلبه کرده و قدرتم را دوباره به دست آورم. در طول این راه، یک مربی مهارت نجات از شکاف‌های عمیق را به من آموخت، یک کارشناس ماهر به کمک کرد تا دوباره بدوم و مهارتم را به دست آورم و یک راهنمای کوهنوردی عالی کمک کرد تا قله‌ی بیکر را فتح کنم. هریک از آن‌ها نقش مهمی را در پشتیبانی من و تأمین مهارت‌های فنی لازم ایفا کردند.

گروه دوم یک گروه کوچک و صمیمی بود که همیشه کنارم حضور داشته و در موقعیت‌های سخت مرا حمایت می‌کردند، بنابراین به راه خود ادامه داده و به خود فرصت دستیابی و لذت بردن از اوقات خوب را دادم.

4. انعطاف‌پذیر باشید

هر هدف بزرگ و ارزشمندی با مشکلاتی همراه خواهد بود. نکته اصلی سازگاری و یادگیری است. اولین تلاش ما برای فتح قله تابستان سال 2018 بود، زمانی که توسط پل‌های برف متلاشی‌شده به مشکل برخوردیم؛ اما تسلیم نشدیم و سال بعد، در اوایل فصل و اولین آخر هفته‌ی تابستانی دوباره گروه را آماده کرده و موفق شدیم.

5. زودتر اقدام کنید

هر برنامه‌ای تا زمانی که حرکت نکرده‌اید رؤیایی بیش نیست. من یاد گرفتم هر برنامه‌ای خوب است. با ادغام تمرینات ضمنی، راهی برای پیشرفت پیدا کردم. موارد ساده‌ای مانند بردن پله به محل کار و تمرین کردن، همگی به بهبود یافتن و پیشرفت و درنتیجه دستیابی به آن هدف بزرگ کمک کردند.

درباره آسیب زانو در کوهنوردی بیشتر بخوانید

ترجمه شده در تیم تولید محتوای دوبیسل

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.