در سال 2011، جنیفر فار دیویس کاری را انجام داد که معدود ورزشکاران زن قادر به انجامش هستند؛ او مسیر دو 3.500 کیلومتری آپالاچین (یک مسیر پیادهروی در شرق ایالاتمتحده که از کوه اسپرینگر در جورجیا تا کوه کتاهدین در ماین امتداد مییابد) را طی 46 روز و 11 ساعت و 20 دقیقه تکمیل و به میانگین مسافت 47 مایل در روز دست یافت. در آن زمان، او سریعترین انسانی بود که توانست یک مسیر دو «مبدأ تا مقصد» را کامل کند. رکورد او باوجود نادیده گرفته شدن، تقریباً 4 سال بر جای خود باقی ماند. همچنین او درحالیکه بچهی اول خود را باردار بود، قلهی اسپرینگر را در ایستگاه جنوبی مسیر فتح کرد.
جنیفر، ورزشکار دوی استقامتی با سابقهی طی مسافتی بیش از 25750 کیلومتر، صاحب و مدیر شرکت “Blue Ridge” بوده و دوندههای تازهکار را در کوههای اسموکی کارولینای شمالی آموزش میدهد. همچنین وی در سال 2016 کتابی راجع به دوندههای کوه آپالاچین، با عنوان «به دنبال استقامت» منتشر کرد.
در این مقاله، ما بخشی از مأموریت خود را به تجلیل و تشویق صدای زنانی که در دل طبیعت در حال تلاشاند اختصاص دادهایم. در سال سوم مقالهی زنان در طبیعت، افتخار همصحبتی مجدد با شخصی شجاع و الهامبخش برای بانوان، مانند جنیفر كه در حال ایجاد تغییری بزرگ در جهان و صنعت فضای خارج از خانه است را داریم. این افراد روزانه روایات جدیدی را شکل داده و به ما نشان میدهند که دستیابی به هر چیزی باپشتکار، خلاقیت و هدف جدی امکانپذیر است.
جنیفر فار دیویس میگوید: ((من فکر میکنم ما از دستاوردهایی که مردان کسب میکنند بیشتر تجلیل میکنیم. تعداد زیادی از زنان هستند که هرروز کارهای زیادی در خارج از خانه انجام میدهند، کارهایی منحصربهفرد بانوان و بسیار چشمگیر که بدون قدردانی باقی میمانند)).
در این مصاحبه، ما با جنیفر فار دیویس درباره دویدن مبدأ تا مقصد، طبیعت بهعنوان یک «برابر ساز» و امر مادر بودن صحبت میکنیم.
جاناتان استال: به ما درباره جنیفر فار دیویس بگویید. امروزه ارتباطتان با طبیعت و ماجراجویی را چه ازنظر حرفهای و چه ازنظر دیگر جنبه چگونه توصیف میکنید؟
جنیفر فار دیویس: اوه مرد، من واقعاً عاشقشم و از ته دل از طبیعت ممنونم. ازنظر حرفهای، من یک کوهنورد، گوینده و نویسنده هستم. همچنین در کارولینای شمالی صاحب یک شرکت کوهنوردی با نام”Blue Ridge Hiking” هستم، اما تجربهام در مورد دویدن طی 15 سال گذشته در نوسان بوده است. وقتی 21 ساله بودم مسیر قدیمی آپالاچین را فتح کردم که زندگیام رو بهکلی تغییر داد.
مسیرهای دیگر را کاوش کردم، اما بازهم به آپالاچین بازگشتم. بار دیگر برگشتم، رکورد زنان را شکستم و فهمیدم که واقعاً خودم را با قرار دادن میان گروهی از افراد که مثل من نبودند محدود کردهام و به خودم گفتم قرار نیست در همان سطح اولیه کار کنم؛ بنابراین، چندین سال بعد برای بار سوم برگشتم و رکورد کلیام در آن مسیر را ثبت کردم.
من دو های کوتاه و آهستهی زیادی انجام دادهام و به همراه دخترم تمام مسیرهای دو را در تمام 50 ایالت انجام دادهام. من در سهماهه دوم و سوم بارداری حدود 967 کیلومتر را پشت سر گذاشته و در حالی هنوز به پسرم شیر میدادم حدود 1610 کیلومتر در ایالت کارولینای شمالی طی کردهام.
فکر کنم مردم من رو با رکورد آپالاچین شناختند، اما حقیقت این است که من زمان بسیار زیادی را در دل طبیعت گذراندهام و ماجراجوییها و سفرهای دیگری نیز وجود دارد که واقعاً، واقعاً قدردان تمامیشان هستم.
استال: دربارهی اشتیاق و ارتباطتان با پیادهروی بگویید. آیا واقعاً هنگام بارداری هم رکورد ثبت کردهاید، هم خاطراتتان را یادداشت کرده و هم 967 کیلومتر دویده اید؟ این سفر چگونه شمارا بهجایی که اکنون هستید رسانده است؟
دیویس: خب، من عاشق مسیرهای دو طولانی هستم. من عاشق سودمندگرایی هستم و میدانم که این موضوع ممکن است در تضاد با رمانتیک بودنم باشد؛ اما این حقیقت که بتوانید در یک مسیر دو قدم بدوید، یک جای کاملاً متفاوت، واقعاً دوستش دارم.
دستاوردها یا گزینههای دوی دیگر زیادی برای انجام دادن و فتح کردن وجود دارد، همچنین میتوانید مسیرهای دو در جنگلهای بینالمللی را امتحان کنید، ولی من فقط سفر با پای پیاده را دوست دارم. اینجوری می تونی ببینی دقیقاً چه مسافتی رو میتونی بری.
من واقعاً عاشق دویدنهای طولانی هستم و دوست دارم صدایی باشم برای افرادی که به دوی مبدأ تا مقصد، دوی قسمتبندی شده و یا دوهای رکورددار انتقاد دارند؛ چون تاکنون تمامشان را انجام دادهام. نمیتوان گفت یکی از دیگری ازنظر شکل یا فرم بهتر است. آنها باهم تفاوت دارند؛ همانطور که ما فصلهای متفاوتی داریم، در زمانهای مختلف نیاز به چیزهای متفاوتی داریم. واقعاً انجام یک دوی مبدأ تا مقصد قدیمی بسیار طولانی، حدود 3219 کیلومتر میتواند یک نعمت باشد. فاصله گرفتن از خانواده، دوستان و تعهداتمان به مدت 5 الی 6 ماه برای انجام این کار بسیار سخت است؛ اما اگر موفق به انجام آن شدید، کاری واقعاً ستودنی انجام دادهاید.
از طرف دیگر، یکی دیگر از دلایلی که شروع به ثبت رکورد کردم این بود که شاغل بودم. من متاهل و بهاندازه کافی وقت نداشتم؛ اما بااینوجود اشتیاق رسیدن به قلههای بالاتر را در سر میپروراندم. بسیاری از محیطهای خارجی را کشف کرده بودم و دیگر وقت آن رسیده بود که کشف کردن درونم را شروع کنم؛ چیزی که از آن ساختهشده بودم، کارهایی که میتوانستم انجام دهم و اینکه وقتی مرزهای کارهایی را که به نظرم غیرممکن میرسید جابجا کردم چه کسی بودم.
دویدن در مسیرهای طولانی واقعاً باعث میشد خالی شوم، اما حالا دیگر نمیخواهم دو با مسافتی بیش از 3219 کیلومتری انجام دهم؛ چون فرزندانم رو دوست دارم و نمیخواهم برای مدتی طولانی از آنها دور بمانم. همچنین، با بالا رفتن سن کمی تنبل شدم و نمیدانم که باید تکانی به خود دهم یا خیر. من قبلاً این کار را انجام دادهام و میگویم: ((داشتن فرزند و شغل دقیقاً بهاندازهی ثبت یک رکورد دو، محدودیتهای شمارا از بین میبرند)).
در این مرحله، من تقریباً یک دوندهی حرفهای هستم؛ یعنی سالی تقریباً 483 کیلومتر می دوم. همچنین، در جنوب مسیرهای شرقی را نیز طی میکنم و به همین دلیل سالی چند بار، حدود 3 الی 4 روز از خانه و فرزندانم دور میمانم.
هنگامیکه دویدن را شروع میکنم، تنها زمانی ست که میتوانم کاملاً خود را جوانسازی کرده، با محیط خارج از خانه ارتباط برقرار کنم، ساعاتی برای خود تنها باشم و ذهنم را از همهچیز خالی کنم. اکنون، این کار را بیشتر از همیشه دوست دارم و به نظرم انجام دادنش از همیشه مهمتر است و خدا رو شکر میکنم که دویدن برای من فقط یکچیز نیست. هرکجای زندگی که باشید، میتوانید راهی برای تجربهی فضای خارج از خانه پیدا کنید. امیدوارم وقتی 80 ساله شدم، هنوز هم به دویدن و رفتن به طبیعت ادامه دهم. کسی چه میداند؟ شاید دوباره به فکر فتح مسیر آپالاچین افتادم. کسی چه میداند در سن 80 سالی چه حسی دارم؟ دوست دارم اینطور فکر کنم که در آن سن و سال هم بهگونهای در طبیعت حضور خواهم داشت.
استال: مادر بودن چگونه تصورتان را راجع به دو مبدأ تا مقصد تغییر داد؟
دیویس: خب، من قبل از بچهدار شدن انرژی بیشتری داشتم. نمیدانم، یه جورایی بخشی از زندگیام بود. میشه گفت یه جورایی قبل از بچهدار شدن تا این حد نیاز به دویدن نداشتم. می تونستم زمان بیشتری رو صرف خالی کردن ذهنم کنم. می تونستم بیشتر اونجا بمونم و اگر دلم چالش میخواست سریعتر میدویدم. ولی الآن زندگیام جوری شدی که هرروز جدید، یه جور چالش به نظر می رسه (البته چالش مثبت، نه منفی). الآن زندگیام پر از اتفاقات جورواجور شده. شغلی دارم که عاشقشم و نیاز به حضور مداوم من داره. همیشه دوست داشتم مادر بودن رو تجربه کنم، الآن هم این دوتا بچهی خوشگل رو دارم. بچه هام از من انتظار دارن نیازهای عاطفی شون رو برآورده کنم، دوست دارن وقت شون رو با من بگذرونن و منم همین رو می خوام. خیلی از روزها با خودم فکر میکنم که بهعنوان یک مادر شاغل، نمی تونم برای بچه هام بهترینِ خودم باشم.
دویدن همچنان در زندگیام نقش مهمی داره – ممکنه مسیر کوتاهتر یا با سرعت کمتری بدوم- بستگی داره. بعضی وقتها 32،41 یا حتی 50 کیلومتر هم میدوم، گاهی اوقات هم که از خونه و اتفاقایی که توش می افته خستهام فقط حدود 9 کیلومتر میدوم، یه کتاب می خونم و 12 ساعت میخوابم.
به نظر من، قبل از بچهدار شدن دویدن کاری بود که می تونستم با انجام دادنش خودم رو از همهچیز خالی کنم و راستش حس خیلی مثبتی بهم میداد. الآن دویدن چیزیه که با انجام دادنش احساس جوانی میکنم و به خودم یادآوری میکنم که بهترینم کافی ست. بهعنوان یک مادر و کسی که داره سخت کار می کنه، اگر دائماً خودم رو با دیگران مقایسه نکنم و فقط روی عشق ورزیدن به بچه هام، سخت کار کردن و انجام کار درست تمرکز کنم، همین کافیه و حس خوبی بهم میده.
دویدن احساس متفاوتی بهت میده. گاهی اوقات حس میکنم که بیشتر از قبل بهش نیاز دارم؛ اما نه! این درست نیست. من همیشه بهش نیاز داشتم؛ اما الآن واسم خیلی مهمتر از قبل شده.
استال: الهام یا انگیزه موردنظر تون رو از کجا دریافت میگیرید؟ آیا بهمرورزمان تغییر کرده؟
دیویس: دوندهها یه جمله دارن که میگه: ((دویدن، چیزی که بهش نیاز داری رو بهت میده. و من فکر میکنم این واقعاً درسته)).
وقت گذراندن در طبیعت و خارج از خانه همیشه برای من الهامبخش بوده، اما توی برهههای زمانی مختلف، انگیزهام رو به شکلهای متفاوتی دریافت کردم. به خاطر همین هم بعضی وقتها که بهتنهایی نیاز دارم از خونه میزنم بیرون و چیزی که نیاز دارم رو به دست میارم. گاهی اوقات دوست داری با دوستات وقت بگذرونی که بازم از خونه بیرون زدن می تونه کمکت کنه. حتی وقتهایی که نیاز به درمان و بهبودی داری، طبیعت و دویدن می تونه گزینهی بسیار خوبی باشه. درباره خودم، گاهی اوقات توی طبیعت بودن یه احساس معنوی بهم میده و روی ایمان و اعتقاداتم تأثیر خیلی مثبتی داشته. بعضی وقتها هم وقتی خودم و همسرم باهم میریم بیرون، تأثیر بسیار مثبتی توی رابطه زناشویی مون داره. دوباره میگم، گاهی اوقات، طبیعت جاییه که می تونی خودت رو توش تغییر بدی، بعضی وقتها هم جاییه که می تونی همونجوری که هستی بمونی.
طبیعت همیشه واسه هم الهامبخش بوده، اما فهمیدن اینکه چطوری بهوسیله راههای مختلف واسم الهام بخشه باعث میشه به عقب برگردم. می دونم که بهم کمک می کنه خودم رو جایی که هستم ببینم، چیزی که نیاز دارم رو بهم میده و به نظرم این میتونه یه چیز همگانی باشه.
من اینرو شخصاً تجربه کردم، ولی میدونین چیه؟ دویدن واقعاً چیزی رو که نیاز داری بهت میده، من این اتفاق رو تو زندگی افراد مختلفی دیدهام.
استال: روی چه پروژهها، اهداف و ابتکاراتی تمرکز کردهای؟
دیویس: خب، امسال سال بزرگی واسه شرکت “”Blue Ridge Hiking بود؛ ما موفق به افتتاح یک فروشگاه کولهپشتی سبکوزن در مرکز شهر آشویل شدیم که واقعاً بهش افتخار میکنیم؛ چون رسم و رسوم یا وسایلی که توی ورزش دو ازشون استفاده میشه رو به معرض نمایش گذاشته. برندهایی ک توی فروشگاهمون داریم، برندهای مثل ULA equipment, Gossamer Gear, Six Moon design و یا Lightheart Gear هستن. این فروشگاه، فروشگاهیِ که واقعاً برای افرادی که از کولهپشتیهای سبک استفاده میکنند ساخته شده و شما هیچچیز قدیمیای توی فروشگاه نمیبینید. این پروژه واقعاً عالی بود.
ما همچنین یک خوابگاه در مسیر آپالاچین در «هات اسپرینگ» کارولینای شمالی افتتاح کردیم. یک اتاقک چرخدار دوقسمتی هم خریدهایم که دقیقاً کنار مسیر آپالاچین قرار داشته و خوابگاه رو به یک خونه ی واقعاً تمیز، بسیار زیبا و 10 نفره تبدیل کرده و ما بهش می گیم «تریلر آپالاچین».
هر دو پروژه در ماه آوریل راه اندازی شدن ولی پروژهی تریلر واقعاً ویژه بود؛ چون توی این پروژه تجهیزات و وسایل اجاره میدهیم. ما در تلاشیم که نه تنها دوندگانی که پیش ما میآیند و وسایل لازم را با خود دارند، بلکه افرادی را جذب کنیم که تمام وسایلی را که برای دویدن یا پیاده روی نیاز دارند در اختیارشان قرار دهیم؛ همه چیز از کوله پشتی گرفته تا اجاق گاز اردوگاه. ما حتی میتوانیم غذای چند روز از سفرشان را در کوله پشتی در اختیارشان قرار دهیم تا خیالشان از بابت غذا راحت باشد. درحقیقت، ما آنها را آماده کرده و به سفر میفرستیم.
این کار، انجام مسیر آپالاچین را برای افرادی که وقت 5-6 ماهه یا تجهیزات لازم را ندارند، مشغله و خانواده دارند و فقط میخواهند به سفر بروند آسان میکند. همچنین ممکن است این افراد نیازی به راهنما نداشته باشند؛ در این صورت میتوانند فقط وسایل و تجهیزات موردنیازشان را اجاره کرده و مسیر آپالاچین را تجربه کنند.
اینها همگی پروژههای بزرگی برایمان بودهاند. همچنین، در حال حاضر مشغول تبلیغ کتاب «در جست و جوی استقامت» هستیم که به تازگی منتشر شده.
استال: برخی از چالشهای مربوط به طبیعت و فعالیت خارج خانه بر سر راهتان قرار داشت و مجبور بودید بر آنها غلبه کنید کدامند؟ چه چیزی شما را در غلبه بر آنها یاری کرد؟
دیویس: محدودیتهای درونی و بیرونی زیادی بر سر راهم قرار داشته، و شخصاً یکی از دلایلی که باعث شد به مسیر آپالاچین بازگشته و آن را سه بار فتح کنم، این بود که دومین باری که آن را فتح کردم، یک رکورد ثبت کردم.
وقتی آن رکورد را ثبت کردم، هیچ زنی در آن مسیر رکورد دار نبود؛ همین باعث شد که به خودم بگویم: ((در این مسیر باید نشانی از زنها باشد. همه جا نشان از مردهاست که قویتر و سریعتر هستند، اگر بتوانم حدود 10 روز قبل از مردها کارم را تمام کنم، اتفاق بسیار خوبی رقم خواهد خورد.)) و این دقیقاً همان زمانی بود که کار را تمام کردم.
من با رسیدن به آنجا فهمیدم که خود را در شرایط، موقعیتها و کنار افراد متفاوتی قرار دادهام و اتفاقات فراوانی را تجربه کردهام، و بدنم به ذهنم نشان داد که قادر به انجام کارهایی فراتر از چیزی است که ذهنم درک کند. در پایان دومین باری که مسیر را فتح کردم، فهمیدم که در این مسیر 3219 کیلومتری تفاوت جنسیت هیچ معنایی ندارد. بنابراین واقعاً مجبور بودم بر عقاید فرهنگی خود راجع به اینکه به عنوان یک زن توانسته بودم مسیر را برگردم و بار دوم رکوردم را ثبت کنم، تغییر دهم.
در اطرافیانم، به من انتقادهای زیادی شد، و افراد زیادی بودند که هیچوقت تصورش را هم نمیکردند که من، به عنوان یک زن دونده، قصد این را داشتم که مردان قهرمان مسابقههای دوی 160 کیلومتری را شکست دهم. بنابراین؛ مجبور بودم با بسیاری از اطرافیانم غلبه کنم.
همچنین، ادارهی یک تجارت در صنعت فضای باز امری بسیار مردانه به نظر میرسد. هنوز هم این فرهنگ تبعیض جنسیتی وجود دارد. موانع جنسیتی بسیاری وجود دارد، و فکر میکنم آنقدر خوشایند نیستند. این چیزی است که من فهمیدهام، اما هیچ وقت در حین دویدن به آن فکر نکردهام. دویدن همیشه به من نشان داده و مرا به این باور رسانده که زن و مرد برابر هستند.
استال: چه توصیهای برای خانمهای جوانی که میخواهند این مسیر 3219 کیلومتری را شکست دهند دارید؟
دیویس: انجامش بدید، واقعاً عالیه!
خب، این واقعاً حسی ست که دارم: سفر 5 ماههی من درست بعد از اتمام دانشگاه بود. این سفر 5 ماهه برایم ارزش بسیار بیشتری نسبت به تحصیلات 4 سالهام داشت. نمیخوام ارزش تحصیلات ام رو پایین بیارم، تحصیلات واقعاً مهمه و واقعاً بابتش شکرگذارم، ولی در این مسیر 5 ماهه چیزهایی یاد گرفتم که زندگیام رو تغییر داد و میدونم که هیچ جای دیگه نمی تونستم یادشون بگیرم.
من مردم را- بیشتر مادران را- درک میکنم چون خودم یک مادر هستم و به امنیت در دویدن بخصوص درمورد خانمهای جوان اهمیت میدهم. اما اگر جمعیتی که باهم به می دوند را با جمعیت شهرها، شهرستانها و محوطه دانشگاهها مقایسه کنید، آمار جرائم در بین دوندگان واقعاً کمتر است.
چیزی که واقعاً مرا در دوران جوانی شکل داد، فهمیدن ارزش حداقل گرایی و داشتن روابط با کیفیت با افرادی بسیار متفاوت با خودم، با سنین مختلف، زندگیها و عقاید متفاوت بود. در دانشگاه معمولاً پیش نمیآید دو هفته را همراه با فردی 70 ساله بگذرانید. در این سفرها دقیقاً همان اندازه دانش و خرد وجود دارد که در کلاسهای دانشگاه هست؛ زیرا وقتی با کسی که اختلاف سنی بسیار زیادی با تو دارد زمانی را بگذرانی، میتوانی تجربهی زندگیاش را کسب کرده و بزرگترین پشیمانیها یا افتخارات زندگیتان را باهم به اشتراک بگذارید.
و در آخر، درک اهمیت تنها بودن و سپری کردن زمان در طبیعت است. میدونی، حفظ طبیعت اونقدر توی ذهنم بزرگ نبود. من بزرگ شدهی جنوب هستم و این جزو بزرگی از فرهنگ مون نبود. من فکر نمیکنم اگر این تجربه و ارزشی که توی طبیعت وجود داره، نبود، تاحالا متوجه اش میشدم. ولی الآن گرفتن تصمیمات درست درمورد سلامت محیط زیست و نگهداری و حفاظت از اراضی عمومی واقعاً واسم مهم است. خب، آره به نظر من این باید بخشی از هرگونه تحصیلاتی باشه ولی اینطور نیست. بنابراین اگر حق انتخاب داشتید و توانایی وقت گذرانی در طبیعت و دویدن را دارید و یا اگر دورهای طولانی مدت از آموزش محیط زیست را گذراندید، به شدت آن را توصیه میکنم.
استال: بزرگترین مشکل یا مسئلهای که بر سر راه بانوان در این مسیر و یا صنعت فضای خارج از خانه میبینید چیست؟ فکر میکنید چگونه میتوانید در حل آن تاثیرگذار باشید؟
دیویس: اوم، خب [میخندد] همهاش راجع به تبعیض جنسیتی ست. من واقعاً نمی دونم دیگه چطور باید این مشکل رو بیان کنم و واقعاً می خوام این طرز فکر رو عوض کنم. این کار نیاز به درگیر شدن بانوانی که واقعاً برتر هستند دارد و ایجاد یک تغییر فرهنگی بزرگ میطلبد. همچنین نیاز به مردانی دارد که خودشان نیز در این حرفه حضور دارند. مردان بزرگی زیادی وجود دارند، و من اولین کسی هستم که می گویم کسانی که مرا در روند ثبت رکورد و موفقیتم کمک کردند، مردانی بودند که خودشان زمانی رکوددار این حرفه بودهاند. این افراد، از بسیاری از جهات نفسشان را فراموش کرده، با دل و جان از من پشتیبانی کردند و از دیدن موفقیت من قلبا خوشحال شدند.
از طرف دیگر، من چند نفر را میشناسم که با اختلاف چند ساعت، بدون اینکه حتی نام مرا ذکر کنند، از رکورد من پیشی گرفتهاند. و حتی اگر نامم را هم ذکر کرده باشند، تنها نام خانوادگیام بوده. من از یک رکوددار قدیمی راجع به این مسئله پرسیدم: ((به نظرت اگر من مرد بودم بیشتر به ذکر اسم و فامیلم اهمیت میدادند؟)) و اون جواب داد: ((قطعاً همینطوره)). بخاطر همین مشکلات، من فکر میکنم هنوزهم مقداری خودخواهی و مرد برتر پنداری بین مردم وجود داره.
من یک رکورد ثبت کردم و این موضوع توجه زیادی رو به خودش جلب کرد، اما همچنین، در حالی که فرزند شش ماههام را باردار بودم، مسیر حدود 965 کیلومتری را پیاده با یک کوله پشتی سنگنین به اتمام رساندم. من تمام طول کارولینای شمالی را درحال پرستاری از فرزندم طی کردم. اما هیچ یک به رسمیت شناخته نشد. نه اینکه من این کارها را بخاطر شناخته شدن انجام داده باشم، صدالبته که اینطور نیست. اما به نظرم، ما اکثراً دستاوردهایی که مردان بدست میآورند را بیشتر تحسین و تمجید میکنیم. هرروزه، بانوان در حال انجام کارهای بسیار مهمی در طبیعت و فضای خارج از خانه هستند که بسیار منحصر به فرد، زنانه و فوق العاده چشمگیر هستند. ولی با این حال، بدیهی و کم ارزش به حساب میآیند.
به نظر من باید این کار مهم رو انجام بدیم. هر شرکت مربوط به فضای بازی که حامی و پشتیبان دارد، باید دقیقاً به همان اندازه که از مردان حمایت میکند، زنان را نیز در فهرست خود قرار داده و بودجه و تبلیغاتی مساوی را برای هردو جنس در نظر بگیرند.
استال: به نظر شما، جوامع و شرکتهای بزرگتری مانند OP (بزرگترین شرکت خدمات مالی در فنلاند که دارای بیش از ۴ میلیون مشتری در سراسر اروپاست) برای تقویت و تجلیل بیشتر از بانوان جامعه، چه کارهایی از دستشان بر میآید؟
دیویس: خوب، میشه گفت قرار دادن فهرست و بودجه برابر برای زنان و مردان، همین.
استال: آیا کمکی از رسانهها بر میآید؟
دیویس: خب، به نظرم رسانهها خیلی کم کار شدهاند. معمولاً رسانهها تمایل دارند داستانهای راجع به مردان را بازگو کنند و تا حد زیادی تبعیض جنسیتی توی کارها شون وجود داره. رسانهها می گن: اگر مرد هستی، خوب بودن کافی است ولی اگر زن هستی، باید همیشه زیبا و پسندیده باشی. خب، این اصلا خوب نیست.
استال: چگونه اهدافتان را پیش میبرید؟ چگونه تمام اینها را به جایی رساندهاید که این شیوه زندگی برایتان عمل شده است؟ چگونه ماجراجوییها و اشتیاقهایتان را حمایت میکنید؟ آیا این موضوع به مرور زمان تغییر کرده؟
دیویس: خب، من خیلی با انگیزهام! [میخندد] من عاشق این کارم. عاشق کمک به مردم در فضای بیرون از خانه هستم. عاشق کشف محیط اطراف، اون هم به تنهایی هستم. مشکل من انگیزه نیست، بلکه مشکل من وقت گذاشتن و لذت بردن از این موضوع و زندگی در لحظه است، نه فقط نگاه کردن به آینده و فکر کردن به ماجراجویی بعدی.
من یه همسر بی نظیر دارم. اون همیشه میگه: ((یکم آروم باش! خسته شدم!)) و منم میگم: ((عجله کن! باید ادامه بدیم!)) و آره. یه جورایی فکر میکنم ما همدیگه رو کامل میکنیم و حواسمون به همدیگه هست. نقاط قوت مون در عین حال میتواند نقاط ضعف مون هم باشد. واقعاً خدارو شکر میکنم بخاطر داشتن همسری که بهم کمک می کنه قدردان زندگیای که داریم، باشیم.
استال: دویدن دائم ازنظر اقتصادی نیز سختیهای خودش را دارد. آیا کاری بوده که در تمام طول این سالها انجام داده باشید، یا هرکاری که در این مدت برای دنبال کردن اهدافتان در این راه کمکتان کرده باشد؟
دیویس: بله، خب.. دوباره میگم، تا قبل از اینکه خونه بخریم، خیلی برام مهم بود که دویدن و ورزش رو ادامه بدم. ما تصمیمهای آگاهانهای در زندگی گرفتهایم که هم با درآمد کم قابل انجام بودند، و هم یک زندگی با کیفیتتری رو برایمان رقم زد.
همسرم برای مدتی معلم مدرسه بود، اما الآن باهم کار میکنیم. چند سال اولی که باهم به ماجراجویی میرفتیم، چه برای چند هفته یا یکی دوماه، خانهمان را مدتی که آنجا نبودیم اجاره میدادیم. اینجوری قبضهای خانه هم پرداخت میشدند.
گاهی اوقات هم خیلی ساده زندگی کردیم، اما زندگی با بچهها خیلی سخت تره. قبل از بچه دار شدن فکر نمیکردم انقدر سخت باشه، اما بعد از اون با خودم گفتم: ((اوه خدای من، هیچوقت پول کافی واسه ادامه زندگی مون نخواهیم داشت!)).
یک مثال کوچک که چند روز پیش داشتم بهش فکر میکردم؛ چندروز پیش چندتا از دوستان دخترم به خانهمان آمده بودند و مشغول بازی کردن بودند. دوستانش راجع به دخترم نظر میدادند، مثلاً: ((خونه شما زیاد بزرگ نیست!)) یا ((من عروسکهای بیشتری دارم)). بعد با خودم فکر کردم: ((اوه خدا من، چرا دخترم باید از داشتن چنین چیزایی محروم باشه؟)) بعد به خودم یادآوری کردم که دخترم تاحالا توی 50 تا ایالت بوده، اون هم تقریباً دوبار! همچنین به 6 تا کشور مختلف هم رفته! تنها فرق اون با دوستانش آینه که، اولویتهای ما توی زندگی با بقیه افراد متفاوت بوده! تلاش برای اینکه تنها یک مصرف کننده نباشیم، خودش می تونه خیلی ارزشمند باشه.
استال: مفیدترین توصیهای که تاحالا طول سفر بهش رسیدهای چه بوده؟ دوست داشتید وقتی جوان بودید چه توصیهای به شما میشد؟
دیویس: یکی از دوستانم، وارن دوئل، که تاکنون 18 بار مسیر آپالاچین را فتح کرده، یک پشتیبان، کمک و دوست واقعی در طول سفرهایم بوده است. زمانی که داشتم برای ثبت رکورد آپالاچین آماده میشدم، گرفتار یک بیماری شدم و احساس میکردم واقعاً باید کارم را متوقف کنم. اما وارن به من گفت: ((تفاوت زیادی بین تسلیم شدن و متوقف شدن وجود دارد)).
به نظرم، یکی از جنبههای منفی فرهنگ فضای باز این است که اینگونه جا افتاده که حتماً و در هر شرایطی، باید کار را تمام کرد و به جلو رفتن ادامه داد. یا اینکه حتماً باید هر درد و سختی را بدون استراحت تحمل کرد. اما درواقع اینگونه نیست. من فکر میکنم باید وقتهایی را که توقف و استراحت، بهترین و سالمترین کار است را به خاطر داشته باشیم. در واقع، این کار باید بیشتر مورد ستایش و تمجید قرار گیرد.
لحن حرف زدن وارن، و اینکه هیچ توضیحی نداد، فقط گفت: ((تفاوت زیادی بین تسلیم شدن و متوفق شدن وجود دارد)) تأثیر بسیار زیادی بر من گذاشت، آنچنان که همان لحظه فهمیدم اگر ادامه ادامه ندهم، بسیار شبیه این است که تسلیم شدهام. فکر میکنم به این دلیل بود که میدانستم قدرت ادامه دادن را دارم، و ادامه دادم. بنابراین، با خودم فکر کردم اگر اکنون متوقف شوم درواقع تسلیم شدهام، پس ادامه خواهم داد.
این واقعاً قدرتمند بود. فکر میکنم توی اینجوری لحظات، همیشه اطرافیانم بهم انگیزه میدن و میگن: ((ادامه بده! تو میتونی! تو باید ادامه بدی! تقریباً داری بهش میرسی!)). درواقع، چیزی که واقعاً بهم انگیزه ادامه دادن رو داد، این بود که وارن به من قدرتی داد که بتونم تصمیم ادامه دادن رو بگیرم، و اینکه بهم یاد داد که توقف کردن چیز بدی نیست و گاهی اوقات واقعاً لازمه. سپس، بزرگتر که شدم، به یک اردوی تابستانی رفتم که خارج از خانه نبود، اما عالی بود. مدیر آنجا یک جمله داشت که همیشه میگفت: ((اگر هیچوقت شکست نخوری، یعنی اهدافت رو به اندازه کافی بالا تعیین نکردی)). و این نقل قول واقعاً قدرتمند و تأثیر گذاری در زندگی و در رسیدن به اهدافم بود.
یکی از مواردی که اکنون، در سن 36 سالگی بیشتر از همه چیز بهش افتخار میکنم، آینه که نسبت به گذشته ترس کمتری نسبت به شکست دارم. و فکر میکنم این نقطه، نقطه بسیار مهم و البته سختی است که هرکسی باید به آن دست یابد. البته اینگونه نیست که شکست خوردن را دوست داشته باشم! بلکه منظورم این است که ترجیح میدهم یک زندگی همراه با سختی و شکست داشته باشم، تا اینکه دائماً به فکر موفقیت و خوب به نظر رسیدن باشم.
استال: ما به جملهی شما که میگوید: ((به ماجراجویی کردن اهمیت دهید!)) که به معنی تلاش کردن و مسئول بودن نسبت به ماجراجویهایمان است، تاکید بسیار زیادی داریم. این امر میتواند از طریق داوطلب شدن در یک گروه حفاظت محلی که محافظ مناطق هستند، با کمک کردن به عدهای از افراد محروم برای ورود به طبیعت و فضای خارج از خانه، آموزش روشهای «هیچ ردی به جای نگذاریم» به دیگران، جمع آوری مقداری زباله از محیط زیست و حتی انجام کارهایی در خانه که به حفاظت است محیط زیست کمک میکند، محقق شود. خودتان چگونه به روش خود «به ماجراجویی اهمیت میدهید؟»
دیویس: به نظر من، ما حتماً باید زنان و کودکان را توانمند کنیم. همانطور که می دانید، کودکان آیندهی حفظ منابع طبیعی و طبیعت هستن. ما همچنین در شرکت خودمان بطور اختصاصی به این مسئله میپردازیم.
دیدگاه ما است که ورزش دویدن، مناسب هرکسی در هر مرحله از زندگی است. ما در واقع یک تجهیزات راهنمای تجاری هستیم، اما تقریباً برای هر گروه دو که راه اندازی کنیم، بورسیهای نیز ارائه میدهیم. بنابراین، ما سخت در تلاشیم تا افراد جدیدی را در معرض این مسیر قرار دهیم تا ارزش طبیعت و فضای بیرون از خانه را در زندگیشان افزایش داده و آنها را ترغیب به حفظ منابع طبیعی کنیم.
راستش را بخواهید، شاید بزرگترین کاری که از دستم بر بیاید بزرگ کردن فرزندانم باشد. فکر کردن به حفظ منابع طبیعی برایم کمی ترسناک است، زیرا همیشه احساس میکنم به عنوان یک مادر هیچوقت نمیتوانم بهترین خودم باشم، چه برسد به حفظ منابع طبیعی. هر سال، سعی میکنیم در زندگی خانوادگیمان تغییری ایجاد کرده و آن را حفظ کنیم؛ به گونه که میفهمید که اگر بخواهیم، میتوانیم به فکر حفظ منابع طبیعی بوده و یا هیچ تأثیر بر آن نداشته باشیم. یک سال، پنل خورشیدی خریدیم. سال بعد، شروع به خوردن غذاهای محلی و ارگانیک کردیم. یک سال هم ماشین هیبریدی خریدیم.
همچنین، ما در شرکتمان از نزدیک و بطور شخصی با باشگاه محلی “trail-maintaining” کار میکنیم. خودمان در باشگاه کوهستان کارولینا کار میکنیم و همچنین با باشگاه «حراست منابع طبیعی آپالاچین» نیز مشغول به همکاری هستیم. ما برای سازمانهایی که از راههای مناسب، به ساخت و تعمیر مسیرهای دو کمک میکنند وقت میگذاریم، زمینهایی را برای حفاظت از محیط زیست تهیه میکنیم و با آسایش به کارمان ادامه میدهیم. ما وقت و انرژی بسیار زیادی صرف تمام این کارها میکنیم.
بنابرین نمیتوان تمام اینها را یک کار حساب کرد. البته هیچوقت هم کافی نیستند. اما احساس میکنیم که میتوانیم کارهای مثبت زیادی را از این طریق انجام دهیم.
استال: ماجراجویی و یا مسیر دوی مورده علاقهتان تا به امروز چه بوده؟ چه چیزی راجع به دو جزو آرزوهایتان است و یا در آینده خواهد بود که هنوز موفق به انجامش نشدهاید؟
دیویس: خب، مسیر دویدن آپالاچین مسیر موردعلاقه من هست؛ چون وقت زیادی رو اونجا سپری کردهام و همچنین بیشترین تأثیر رو روی زندگیام داشته. من همه چیز رو دوست دارم. من عاشق کوهستانها هستم و اینکه چقدر قدیمی و انعطاف پذیر هستند. من عاشق تنوع زیستی و پیچیدگی جنگل هستم. من عاشق قدمت پیادهروی و جوامع اطرافم هستم. بنابراین، من یک عالمه عشق به آپالاچین دارم!
اما جالب اینجاست که من مسافتها و مسیرهای طولانی و بسیار متفاوتی را طی کردهام و وقتی مردم از من می پرسن: ((چرا هیچوقت درمورد مسیر اقیانوس آرام صحبت نکردهای؟ چرا راجع بهش کتاب ننوشتی؟)) و من جواب میدم: ((چون واقعاً دوست داشتنی بود!)). من تجربهی شگفت انگیزی توی این مسیر داشتهام و مدام با خودم میگفتم: ((اوه خدای من، این یه دوی لذت بخش، دوست داشتنی و فوق العاده ست!)) نه که بگم مسیر آپالاچین رو دوست ندارم، نه! اما فکر میکنم بهترین و به یاد ماندنیترین مسیرهایی که تابحال تجربه کردهام، آنهایی هستند که من رو بیشتر به چالش کشیدهاند. و این می تونه مسیر زندگی تون باشه، نه حتماً یه مسیر پیادهروی. آره! من عاشق مسیر آپالاچین هستم.
استال: آیا مسیری وجود دارد که خیلی دوست داشته باشید امتحانش کنید؟ مانند مسیر “Camino de Santiago” یا “Hayduke“ ؟
دیویس: خب، من قسمتهایی از مسیر “Camino” رو دویده ام و دوست دارم در آینده مسیر “Hayduke” رو هم امتحان کنم، ولی درحال تمرین دوی قسمت بندی شده در مسیر “Continental Divide ” بودم تا بتوانم یک قهرمانی سه گانه کسب کنم، تا الآن هم 1610 کیلومتر را طی کردهام. بعد از به دنیا اومدن دخترم، دوباره اون مسیر رو ادامه دادم و تجربه واقعاً بی نظیری بود.
اما به یاد دارم که زمانی که در شهر وایومینگ مشغول طی کردن مسیر ” Wind River Range “بودم، حالم خوب نبود، بسیار ناراحت بودم و خیلی گریه میکردم؛ چون از فرزند دو سالهام به مدت 2 هفته دور مانده بودم. احساس دوری مرا خیلی اذیت میکرد. می دونستم حال فرزندم خوب است، اما تصمیم گرفتم ورزش دو را کنار بگذارم تا از یک سری چیزها مطمئن شوم. نمیخواستم به عنوان یک مادر با بچههای کوچک، بخاطر این مسیرهای طولانی وقتم را از دست بدهم.
بنابراین درحال حاضر ماجراجوییهای من اینها هستند: در جنوب شرقی حدود 322 تا 423 کیلومتر دویدهام و در تلاشم هرسال هرکدام از آنها را کامل کنم و این حس خیلی خوب و درستی بهم میده. میدونم ماجراجویی در مکانهای نزدیک به خانه نیز بسیار مهم هستند و من درحال حاضر دوست دارم این کار رو انجام بدم.
اما راجع به برنامه بلند مدت؟ خب، آره! تمام مسیرها! همه جای دنیا! وقتی این بچهها به سن 18 سالگی برسند، مامان رفته! اون موقع دیگه من به عنوان یک مادر کارم رو انجام دادهام!
استال: پیامی که دوست دارید با جهان، جامعه فضای بیرون از خانه و یا بطور کلی با بانوان به اشتراک بگذارید چیست؟ و یا داستانی که بخواهید از زندگیتان نقل کنید؟
دیویس: خودتان را بخاطر جنسیتتان محدود نکنید. سعی کنید خودتان را از این افکار و ساختههای فرهنگی و اجتماعی خارج کنید. همیشه احساس زیبایی و رام نشدنی داشته باشید؛ زیرا ما بخشی از طبیعت هستیم. پس همین حالا از خانه بیرون بزنید، از بیلبوردهای تبلیغاتی، مجلات و آگهیهای تبلیغاتی دور شوید، آینه را کنار بگذارید و این را با تمام وجود احساس کنید که شما بخشی زیباییای هستید که احاطهتان کرده است.
ترجمه شده در تیم تولید محتوای دوبیسل